دانلود داستان نيل در آتش نودهشتيا
نيل در آتش
هانيه پروين(هاني پري)كاربر نودهشتيا
۳/۱۱/۹۹
ژانر : تخيلي_ عاشقانه
صفحه آرا: فاطمه السادات هاشمي نسب
طراح جلد: violet.17
ويراستار: هانيه پروين
تعداد صفحه:۲۵
تهيه شده در انجمن نودهشتيا
WWW.98IA3.IR
خلاصه:
تمام زندگانيام هديهايست كه نيل به پادشاه و ملكهي سرزمينمان ارزاني داشت. بند به بند لحظاتم گره به مصري خورده بود كه حياتش را ابتدا از نيل و خداي نيل، و سپس از من داشت. زيباترين سمفونياي كه تكرارش ذرهاي از شكيل بودناش نميكاست. رودي كه بر من ميخروشيد و به زادگاهم زندگي ميدميد… اما چه شد كه از من رو برگرفتي؟ چرا مرا ز خود ميراني؟
و چه شد كه نيل به آتش كشيد و كشيده شد؟!
مقدمه:
نيلِ هميشه آرام را چه شده كه اين گونه بيقراري ميكند؟ خود را به سنگ و سخره ميكوفت. رو به مهتاب و ستارههايش اوج ميگرفت و موج ميشد! ميغريد و كاخهاي هميشه محكم مصر بر ستونهايشان بند نبودند! زنان در داخليترين قسمت خانههاشان دست و پا بهم تنيده و چنگ بر گونههاي ملتهب ميكشند. انگار كه به ارادهي خداوند، قرار است زمين به آسمان و آسمان به زمين برسد. گويي از درد به خود ميپيچيد و در جا بند نبود اما همه در لحظه دگرگون شد! سطح نيل بي هيچ خروشي، قرص ماه به بغل، خفته است. و همه چيز از آن شب شروع شد…
نيل هجده بهارِ زندگي به من ارزاني كرده بود؛ هيچ كدام را اينطور نشده بود كه هراسي كودكانه، بر تنم عرق شود و مجالم را آب كند. اين ترس بود كه به روي مردمكهايم مِه كشيده و هول و هراس را به افكارم گره زده بود.
براي بار بيست و… بيست و… اه! شمارِ دفعاتي كه از روي اين تخت، تا دو متر آن طرفتر و نزديك پنجره شده بود را به ياد نداشتم. اولين بار نبود كه قانون شكني كرده و مرزها را زير پا ميگذاشتم اما آن شب، با همهشان فرق داشت.
جثهي ريزم را شنل پوشيدم. قرص ماه انگار كه از ترديدهايم خورده و غول شده بود، وسوسهام كرد به رويش قدم بردارم. وزنم را روي پنجهي پايم ريختم و پنجره كه باز شد، پُكي به اكسيژن تسويه شده زدم، رقيق بود.
پك دوم را زدم. عقب گرد كرده و وقتي پريدم كه اندامم را براي عبور از پنجره، كمي مچاله كرده بودم. بوي چمن را هر چه به زمين نزديكتر ميشدم، بيشتر در خود ميكشيدم.
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: